کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

برای کیان عزیزم

عکس....

این پیشی کوچولوی منه... پارسال یکبار تو نمایشگاه کودک خواستم رو صورتت نقاشی بکشم..دوست نداشتی و فرار کردی..ولی اینبار رفتیم رستوران به قول تو مرغ بخوریم که یه خانم کوچولوها را نقاشی میکرد و گفتی میخوام...فکر کردم بازم فرار کنی ولی دوست داشتی و شدی یه پیشوی بامزه. عکستم گرفتی و قاب کردی و گذاشتی تو اتاقت.هرکس میاد خونمون نشونش میدی و میگی ببین من پیشو شدم...خیلی هم تعصب داری به قابت که سر جاش باشه. از اینکار خوشت اومده و هرجا بریم اثری از نقاشی روی صورت باشه خودتو لوس میکنی و نقاشی میشی  یکی نیست بگه مامان مجبوری شب 12 بخوابی و صبح 6 بیدار بشی...خب بخواب تو تختت که این حال و روزت نباشه این صبح زوده...از ت...
25 ارديبهشت 1394

روز معلم

پارسال روز معلم انجمن مربیان مهدتون زحمت کشیدند و خودشون برای مربیهاتون هدیه تهیه کردند و از ما فقط هزینشو گرفتند ولی نمیدونم امسال چه مشکلی بود که دیگه کسی کاری انجام نداد و برای همین مامان تصمیم گرفت خودمون برای خاله هات هدیه بگیریم...یه عالمه فکر کردم و تصمیم گرفتم و عوض کردم و اینم نتیجه نهایی: دادیم اسم خاله ها را هم روی کارتهات زدند.خودم که دوستشون داشتم امیدوارم اونها هم دوستشون داشته باشند. بهت کارتها را نشون دادم و گفتم اینها را برای خاله زهرا و خاله نوشین خریدیم..گفتی گل هم باشه. خاله نوشین گفته برام گل بخرید. گفتم باشه. صبح خوابالو رفتیم با هم گل فروشی...منو کشتی از بس رفتی و اومدی و همه گلها را بو کردی و د...
13 ارديبهشت 1394
1